انتظار
عزیز دلم انتظار شاخ و برگم را سوزانده بی شعله اما داغتر از آتش درونم را می سوزاند و ویران می کند می ترسم روزی جز خاکسترم چیزی نبینی کاش میشد باد خاکسترم را به کوی تو برساند نسیم که از سرم می گذرد درونم از این حسرت کهنه پر می شود که کجاست دست نوازش گرت را به وعده ی آن روز برسرم می کشی این حسرت کهنه که هنوز چون داغی تازه می سوزاند و می گدازد و هنوز که هنوز است به یاد نگاه تو که می رفتم می لرزم و می سوزم هر چند از عشق معجزه بسیار دیده ام اما اعجاز عشق تو چیز دیگریست امشب امشب دلتنگ توام امشب نمی دانم از کدام جاده در رهگذر نگاه توست کدام جاده ی پر قربت به قدومت عطر آگین می کند می خواستم روزی عبور تو را ا زاین پرده ی خاکستری ببینم می خواستم آسمان تیره ی دلم را نور چشمان همیشه ی تو روشن کند بگو که کدامین جاده امشب می گذارد سربه پای تو بگذارم ؟
وقتی در روزهای بی سایه و شبهای بی ستاره گم می شوم فقط به تو می اندیشم .روزهای بی سایه و شبهای بی ستاره ام را دیده ای شرم می کنم که بگویم دل در سر زلف تو بسته ام و اینگونه لحظه هایم را بی تو به سر می کنم .
"تقدیم به تنها امید زندگیم "